قوم لوط از بهترین خلق خدا بودند. و شیطان با تلاش سختی در صدد گمراهی آنان بود. و به دنبال راهی برای این کار می گشت. متأسفانه قوم لوط با گذشت زمان رفته رفته به صفت زشت بخل گرفتار شده و همین صفت زشت، در مورد شهوت جنسی درد بی درمان برای آنان به بار آورد. وقتی ابراهیم خلیل علیه السلام به سرزمین شام وارد شد، مردم آن دیار را به پرستش خدا و دین حق دعوت کرد. در هفت فرسنگی او شهـرهای آباد حاصلخیـز و پر برکتی بود که سر راه کاروانیان و مردم قرار داشت. به حدی که هر کس از آنجا عبور می کرد، از درختها و زراعت آنها استفاده می کرد. این ماجرا برای قوم لوط قابل تحمل نبود. لذا در صدد چاره جویی بر آمدند تا دست دیگران را از اموال خود کوتاه کنند. شیطان از این فرصت استفاده کرد و به صورت پیرمردی نزد ایشان آمد. شیطان به آنها گفت: کاری به شما یاد می دهم که اگر آن را انجام دهید دیگر کسی به شهرهای شما نزدیک نمی شود. مردم پرسیدند چه کاری؟ گفت: هر کس از اینجا عبور کرد، جامه هایش را از تن در آورده، عریانش کنید و با او لواط کنید. آنگاه خود به صورت پسری زیبا روی نزد آنان رفت و به زراعت آنها تعدی کرد. آنها نیز با وی لواط کردند. قوم لوط از این کار خوششان آمد. سپس با مردان و پسران دیگر قوم خود نیز این عمل را انجام دادند. تا اینکه تدریجاً این کار زشت در میان آنها رواج یافت و سرانجام کارشان به جایی رسید که به کلی از زنان روی گردان شده و به پسران و مردان روی آوردند. شیطان که دید نقشه اش در مورد مردان آنها عملی شده است، به سراغ زنان آنها رفت و به آنها گفت: اکنون که مردانتان برای دفع شهوت جنسی به یکدیگر اکتفاء کرده اند شما هم برای دفع شهوت به یکدیگر اکتفاء کنید. و آنگاه مساحقه (همجنس بازی زنان) را به آنان آموخت. اینک تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------
1 - اینم یه مطب دیگه : داستان عجیب قوم لوط
2 - به این وبلاگ هم حتما حتما حتما سر بزنید !! ---> قوم لوط